پدرم بعد تنها چند بهار عمرم شبی بی خداحافظی به پاییزی دوری رفت و بر نگشت و مادرم را . . مادرم را .
نمیدانم . هرجای دنیایی بهترین ها را برایت آرزو میکنم . دلم چون تاولی به بلوغ رسیده است . میترسم تلنگر دستی تنگ نازک شیشه ایش را بترکاند . برایت بهترین ها را آرزومندم شریک روزهای تنهایی من
چه کسی باور خواهد کرد جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد.
زمین خوردن چه زیباست ، اگر هدف بوسیدن خاک پای مادر باشد.....