می بلعم لحظاتم را، چون بیماری که فقط چند روز فرصت زندگی دارد ؛ چون اسیری که لحظه ای دور از چشم زندان بانش گریخته . می بلعم چون الکلی خماری که به التفات چند قطره شراب جام خالی را دوباره بر دهان گذاشته . زمانم کم است . وقت رفتنم نزدیک و آرزوهایم چقدر دور هستند !. تو مثل یک گل زیبا هستی ، در باغچه حیاط ساختمانی قدیمی ، محکوم با جواز تخریب . نگاهت میکنم شاید این آخرین فرصت نگاهم باشد ..بگذار سیر تورا ببویم شاید تو آخرین رایحه عطر گلهای معصوم عمرمن باشی . بگذار تورا سیر ببینم و ببویم ...
عزیزم خیلی زیبا است. من همیشه گل تو هستم