ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
خواب چون نسیم در پلکهایم می کوبد در را باز کن مهمان خوبیست .
همشیه به خواب میگویم اکر نگفته بودی "بی خیال" از غصه ها میمردم در راباز کن هیچ نگو فقط بگذار در سکوت کار انجام شود .در را باز کن و گرنه در را خواهد شکست خواب چون خواهرش عشق است میمیراند و بعد به تو جان میدهد .
دررا باز کن مهمان خوبیست من به او میگویم که چقدر تنهایم واو بی تزاحم کلامی حتی فقط در آغوشم میگیرد کور میشوم نمی شنوم و در چشم دیگران میمیرم ، پرواز میکنم زنده میشوم و انجام می دهم آنچه در بیداری هیچگاه جرات خیال آن را هم نداشتم .
آری خواب چون خواهرش عشق است . دررا باز کن . خواب به من میگوید در را باز کن و من آغوشم را برایش باز میگشایم . چون اگر خواب نبود ..... باز کن ......
گل یخ در زمستان توهستم
اسیر ناز چشمان تو هستم
مرا پرپر مکن با بی وفایی
که من مشتاق دیدار تو هستم...