ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
هوالدلبر
دشنه
از نمک پاشی آن چشمان شور میشوم هرلحظه ازیاد تو دور
خوب بنگر دیگر آن دیوار نیست قلب من از دوریت بیزار نیست
ریخت از دل وحشت هجران تو خوب شد آن درد بی پایان تو
نیمه شبها یادتو درخواب نیست دیده ام از دوریت بی تاب نیست
می توان بی روح وبی احساس شد میتوان دشمن به عطر یاس شد
می توان بی عشق یاری زنده بود میتوان عاشق نبود وبنده بود
رفت از یادم لطافتهای عشق زخمی از دست جنایتهای عشق
گفته بود آنرو ز از روی حسد ناکسی د رحق چشمان توبد
چی شد آن شبهای با راز ونیاز چی شدآن لبهای پر لبخند وناز
چی شد آن بیداری شبهای ما چی شد آن بیماری و تبهای ما
دیگر اکنون دوشدیم ویک نه ایم گرچه درظاهر میان خانه ایم
حیف مقصد شد سراب وتشنه ایم هر یکی در قلب دیگر دشنه ایم