ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
هوالدلبر
خدای عشق
ای خدای عشق دستــــم را بگیــر این دل مجنــــــــون مستم رابگیر
دیدگـــان خونـــچـــکانم را بـبـین لکنــت گنـــــگ زبانـــــم رابـبین
ای خدای عشـــق صبرم کن زیاد جز غــــــرورم هستیم رفته به باد
سینه ام ازدود آهـــم شـــد ســـیاه چهره ام از درد وغم شد رنگ کاه
ای خدای عشق عاشـــق کـن مرا روی عـذرائــیــت وامــق کن مرا
درمیان عاشــــقانت کــن بـلنـــد این دل افتــــاده زار نـــــــــژند
ای خدای عشق تاچـــند از فــراق سیــنــه ام در التهاب واحتــــراق
سرد کن همچون خلیل این نار من امر کــــن تا نار گردد یـــــار من
ای خدای عشق کــن بر مــن مدد تا بجنـــگـم با هــــوای نفــس دد
یاریم کن تا که مغــــلوبش کنــم با ریاضــت خوب ومـحبوبش کنم
ای خدای عشـــق روبنـــــما به من هی مــگو امروز و هی فردا به من
من دلم ازجنس کوه وسنگ نیست گر چه تو قلبت برایم تنگ نیست
ای خدای عشق احســــان کن مرا با نگاهــی بی دل وجــان کن مـرا
ازگنــاهـــان بزرگـــــم در گــذر درســـرایت با عـــزیزانــت بـــبر
ای خدای عشـق مجــنون کن مرا جز غـــــــم لیلیت بیرون کن مرا
دلبرا درعشـــق مشــهــــورم نما از محــــــــبت هم کرو کورم نما
ای خدای عشـــق توشـــــاه منی حاکــم وســـلــطان ودلـخواه منی
هرچه میــخواهی بکـن باعاشقت هرچه آن شــیــرین بود باذائـقت
ای خدای عشـــق ای مــربوبتر ای غــــم عــشقت زشادی خوبتر
نک بســـوزم یا بســازم باغمت این کــنم یا آن تو را مــحبــوبتر
ای خدای عشــــق ای حی قــــدیم حـامـد و مـحمــود رحمـن رحیـم
هم امیری هم صبوری هم کــریم عـفــو کن بر بنـدگان جرم عظیم
نامه زیبای بابا لنگ دراز به جودی ابوت
*جودی! کاملا با تو موافق هستم که عدهای از مردم هرگز زندگی نمیکنند و زندگی را یک مسابقه دو میدانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که در افق دوردست است دست یابند و متوجه نمیشوند که آن قدرخسته شدهاند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگر هم برسند ناگهان خود را در پایان خط میبینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشتهاند و نه لذتی از آن بردهاند.**
دیر یا زود آدم پیر و خسته میشود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بیتفاوت میشود و فقط او میماند و یک خستگی بیلذت و فرصت و زمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد. ...جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته میشویم.
هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر میشود.
پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و میخواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم در دلش ثبت شویم.*--
خیلی قشنگ بود