ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
چشمهای هم را که می بینیم
می اندیشیم که بیناییم
فکر میکنیم که داناییم
صبر کن
انگار کوری سپید در راه است
باغ کابوسهایمان آشفته خواهد شد
دستهایمان رو می شود
و تلبیسی شرربار که در پشت نگاهی معصومانه به کمین نشسته آشکار خواهد شد
کوری سپید
از آتش سرد است
زندگی بخش نه سوزان
خانه افروز نه خانمان سوز
روشنایی بخش نه تاریک
بگذار تا از راه برسد
آنگاه تمام حقایق مکنون ما معلوم خواهد شد
کجایی ای بینایی مقدس ، ای کوری سپید
تا دیدگان کورمان را روشن سازی
تا رسوا کنی صادقان دروغگو را
مهربانان قاتل را
و دیوسیرتان فرشته صورت را
ودوستان دشمن را
من کوری سپید را می ستایم که باعث روشنی دلم خواهد شد
.....
سلام داداش خوبین؟
ببخشید چندوقتی نبودم مثل همیشه مطالبتون زیبا و تاثیرگذاره
در آ یینه چشمانت ،
پیراسته ام حضورم را
و چه غماز است
سروش لب هایت
که به تفریق
مکیده ام ان را
#
کنون .....!
هزار و چندسالی ست
که ....!؟
ز ناز و نیازه مری می می رم
که می کشد به بقا
در انتهای نگاهش
روان....
....نسیم چکیده از مهرش
صحفی ست لای مو هایش
که به تاکبد نوشته است ....
...... خاموش ....
تو را چه به سیب و نیوتن جان اش
#
تقدیم زنگیه زنگ زده که چه خوش ایینه جانش را غمازی ممتاز است
میان ِ ماندن و رفتن حکایتی کردیم
که آشکارا در پردهی ِ کنایت رفت.
مجال ِ ما همه این تنگمایه بود و، دریغ
که مایه خود همه در وجه ِ این حکایت رفت..شاملو