خانه
عناوین مطالب
تماس با من
Holy Theo ***** تنها برای تو می نویسم ، ای آشنای خوب *****
تقدیم به دوست بزرگوارم 10.4.6.3 *** وبلاگ شخصی سید امیر میرسلیمی
Holy Theo ***** تنها برای تو می نویسم ، ای آشنای خوب *****
تقدیم به دوست بزرگوارم 10.4.6.3 *** وبلاگ شخصی سید امیر میرسلیمی
نظرسنجی
خواننده گرامی کدامیک از مطالب وب لاگ را دوست دارید؟
دل نوشنه ها
عارفانه ها
شعرها
رویای جاده مه آلود
ثبت نظر
مشاهدهی نتایج
پیوندها
انجمن دوستداران یادمانهای ماندگار
مطالعات بازار
وبلاگ دپ
علم و هنر
عمران و معماری
دستهها
دل نوشته ها (55)
عارفانه ها (18)
رویای جاده مه آلود (4)
شعرها (13)
خوابها (2)
تک سروده ها (2)
برگهها
می نویسم برای تو ای آشنای خوب من
[ بدون عنوان ]
جدیدترین یادداشتها
همه
دلنوشته بی شماره
اشتباه است که دل را به کسی بسپاری و دروغ است محبت و فریب است غمین زمزمه بلبل مست و چه تلخ است اگر نیک بدانی که جهان پر...
دلنوشته 55
چون سیب یخ زده بر شاخه ی درخت . دندان مزن مرا که سرمای قلب زخمی ام جز طعم سرد درد ،نصیبت نمی کند . دیر آمدی جا مانده ام...
[ بدون عنوان ]
از وقتی که تو رفته ای واژه ها هم از شهر کلامم کوچ کرده اند وقتی تو نیستی دستم به نوشتن نمی رود .... رفتی و با خود جز...
دلنوشته54
دوباره آن بی مرز دوباره آن بی اشتیاق خطایی همیشه گی را تکرار کرد به اندازه تمام آن همه توبه ها دوباره شاهد خطای توبوده...
دلنوشته 53
قسم به انسان قسم به آنهمه پوچی که او می پیماید و قسم به مرگ که خواب آشفته اش را در هم می ریزد قسم به عشق که هیچگاه...
تک سروده ها 2
* من آن صیاد بی مزدم که استاد است در کارش ولیکن در قفس سازی ندارد بهره ای دیگر * از بس گریستم اشکم به چشم نیست بیهوده...
دلنوشته 52
تو هیچگاه شبیه من نبوده ای من بی تو آبی که به زمین هرز می رود وگلی فسرده در بهار . حسی است در من شبیه پژمردن گلی در...
تک سروده ها 1
* شاعر شده ام ناخواسته به اشعار مفردات ازبس که ، ذره ذره ، فرد شدم ازجمع دوستان * می سوزد دلم درآتش فراق، نگو که یادش...
دلنوشته 51
با احترامی زیاد مرا در گور خاطرات رها کردی حتی ساعتی برایم مرثیه خواندی ومن محو صدای دلارای تو بودم بی آنکه بدانم...
عارفانه ها
زندگی چیست؟ گاهی و قتها از خودم می پرسم زندگی چیست به جز حسرت ایام خوشی یا نگاه نگرانی به دروازه مرگ زندگی چیست کلاهی...
خوابها
خواب دیدم دهان تمام عروسکهایم را چسب زده ام و چشمهاشان را بسته ام خواب دیدم در اتاقی شیشه ای به اندازه قدم حبس شده ام...
دلنوشته 50
حرفهایم را در جامی سرشار از سکوت ریخته ام شاید جانی تشنه ، روزی آنرا بنوشد نقاشیهایم را پشت رنگها و خطها پنهان کرده ام...
خوابها 3
بخواب دیدم سوار دوچرخه ای هستم ناشیانه دست وپا می زنم و زمین میخورم درست مثل کودکی هایم جوانی به من گفت ، به دورها نگاه...
سال نو
دوستان عزیزم بهار نو مبارک
خوابها 2
و روح زمین را شبی در خواب دیدم از اوپرسیدم از این مرور تکراری فصلها از این بهار و زمستان ..... و دوباره بهار و همان دور...
خوابها 1
خواب دیدم که به یک جای دور رفته ام چون گاهی وقتها اونقدر از همه خسته میشم که دوست دارم موبایلم رو خاموش کنم بی اطلاع و...
شعرها 15
./ روز میلاد دوست دانه ی کوچکی می خواست جاودانه بر زمین باشد چون درختی بزرگ و دیرین سال پر بر و مهربان ترین باشد کوچ...
شعرها 14
کوی دوست (جان بی جمال جانان میلی به تن ندارد) دل جز ز عشق رویش حرف و سخن ندارد وقتی که قلب تنگم شد آشنا به عشقش دیوانه...
شعرها 13
<ای ساقی > جامی بده مستم بنما ، جانم بستان ای ساقی از غنچه برون آ ، ای گل ، با روی عیان ای ساقی وقتی که زعطر یادت...
دلنوشته 49
لبخند میزنم چون شاعری که واژه هایش را در یک صبح بهاری گم کرده است چون مادر سترونی در انتظار ، که هیچگاه فرزندش را ندیده...
دلنوشته 48
آفتابی بی رمق در آسمان مشکوک بهاری میدرخشید یخ های پوشیده از برف رودخانه سیاه به آرامی آب میشدند چشمهای کنجکاو ماهی...
شعرها 12
خاطرات خدایا چگونه ز خاطر برم من آن خاطرات خوش دلبرم چه شبها که باهم سحر کرده ایم چه تبها که باهم به سر کرده ایم سخنها...
شعرها 11
فرشته و ابلیس ف فاش میگویم که محبوب منی ا اتفاق ساده خوب منی ر روح من را کشته ای باچشم ناز ب با کمان ابرو و مژگانی دراز...
شعر ها 10
ای نگاهت سبز ای نگاهت سبز مجروحم مکن آتشی در جان و در روحم مکن این سرم چون گوی چوگان تو است وین دلم مشتاق فرمان تو است...
شعرها 9
هوالجمیل فدای چشم مست تو هزاران عاشق چون من نگین خاتم عشقت ندزدد دیو اهریمن ازاین زلف سیاه تو وزان تیر نگاه تو نه امید...
دل نوشته47
چشمهای هم را که می بینیم می اندیشیم که بیناییم فکر میکنیم که داناییم صبر کن انگار کوری سپید در راه است باغ کابوسهایمان...
رویای جاده مه آلود 4
رویا میبینم معبدی دور متروکه در کوهستانی بلند پوشیده از مه با گنبدی فیروزه ای بی تزاحم هیاهوی زائرانی حاجتمند یا اهل...
دل نوشته 46
ای آنکه درترانه آمدندت هزار بار مرثیه رفتن بود روحم را به تو تقدیم می کنم برای همیشه به ژرفای ابد . آهنگ دلنشین صدایت...
دل نوشته 45
این روزها ، ساعتها به نقطه ای خیره می شوم وبه این گفته حکیم عمرخیام فکر می کنم : "روزی که تو بی عشق به سر خواهی...
شعرها 9
شب است و تنهایم سرشار شهد احساسم دوباره نام تو رفته بر زبان من امشب ا م ش ب گمان می کردم که نام تو رفته برای همیشه از...
شعرها 8
دیگر نتوانم بستانم دل و دینم محروم دو عالم شده ، مغبون ترینم عمری به ره عشق و هوس های تو دادم امید به روزی که کنار تو...
شعرها 7
صدایی درنمی آید سکوتی برنمی ریزد همه مانده همه ساکن هجوم یاس در جانها سکوتی تلخ افکنده تمام راه ها کور است تمام آبها...
دلنوشته 44
از شب که گذشته ایم خسته دیگر زچه ما هراس داریم وقتی به هزار جهد و ایمان از کوی شب سیه گذشتیم دیگر زچه ما هراس داریم...
دل نوشته 43
وقتی چشمانت بارانیست آسمان قلبم ابری میشود بگذار چشمهایت مثل گوهری روشن درخشان باشد تمام امیدم برای زنده بودن آن لبخند...
دل نوشته 42
اینجا ایران است صدای مرا از پایتخت می شنوید مجری یک برنامه رادیویی تلاش میکند تا روزی زیبا را برای شنوندگان خود نمایان...
دل نوشته41
شب گرد دوباره از کوچه های تو در توی شهر گذشت مردی از پشت پنجره اتاق تنهایی دوباره او را دید و با خود گفت راستی چقدر این...
دل نوشته40
برف می بارد دوباره از پشت پنجره بخار گرفته اتاقم به دوردستها نگاه میکنم رویا میبینم آن باغهای پوشیده از برف کنار روستا...
دل نوشته 39
دیگر چیزی بین ما باقی نمانده است جز فاصله ها خطهای تیره را میگویم نه نگاه عاشقانه ای نه دلتنگی کودکانه ای خاطره ای ......
دلنوشته 38
وقتی چشمهایم را باز کردم تمام اتاقم بوی تو را گرفته بود چه زود به خوابم آمدی ! در شبی تاریک و بارانی، اسبی سپید با...
دلنوشته 37
کاش میشد کمی نزدیک تر باشی مثلا اینکه تو در دنیایی دیگر یا حتی درلابلای آلبوم خاک خورده خاطراتم نباشی کاش میشد دوباره...
دلنوشته 36
خدایا دلتنگی هایم را به تو نمی گویم تا فراغت عرش نشینیت پریشان نگردد گریه نمی کنم تا تغافل پادشاهیت کماکان مستدام باشد...
رویای جاده مه آلود3
صبح زود به باغهای قدیمی کنار ده رسیدم درختها لخت و بی برگ در ازدحام مهی غلیظ بودند چیزی شبیه تار عنکبوت تمام شاخه ها را...
دلنوشته 35
حساب کن: تا چه پایه دلگیرم وقتی که حق ندارم از تو یا خودم ، شکایتی ، گله ای ،حتی پرسشی کنم ! دلم گرفته آه آه آه .........
دلنوشته 34
تو از من دلگیر هستی ، از بدخلقی های من . از بهانه گیری های هر از چند تکراری من . تو از من خسته ای ، از این حال بی ثبات...
دلنوشته 33
تنها ماندن مزیتی است برای کمتر رنج کشیدن همه فکر میکنند در جمع دردهایشان التیام خواهد یافت اما اگر کمی تامل کنند خواهند...
دلنوشته 32
انکار باد را دیدم تورا انکار می کرد ، اویی که گهواره چوبه دار تو را می جنبانید ستاره را دیدم تو را انکار می کرد ، آنکه...
دل نوشته 31
چیزی بگو حرفی بزن بی دلهره رفتن . بگو که با تو می مانم تا همیشه حتی حتی اگر حرفی برای دلخوشی من باشد . میخواهم یک شب را...
دل نوشته 30
چه زود سرد شد گرمای دستان تو چه زود سکوت شد طنین صدای تو چه زود خزان شد بهار مهربانی تو چه زود از یادت رفت آن همه...
دلنوشته 29
چه کسی میداند؟ امروز چند پرنده مهاجر از آسمان کوچه ما عبورکردند . خبر از سرزمین دوری را دادند که هنوز در محله هایش عشق...
دلنوشته 28
تنها سکوت تسلای درد دل من است . در این زمانه بی کسی . باور نمیکنم .. نه باور نمیکنم خشکیده چشمه مهربانی دلم . باور...
بایگانی
مهر 1395 (1)
شهریور 1394 (1)
فروردین 1394 (1)
آبان 1393 (1)
مهر 1393 (1)
مرداد 1393 (3)
تیر 1393 (1)
اردیبهشت 1393 (2)
فروردین 1393 (2)
اسفند 1392 (7)
بهمن 1392 (8)
دی 1392 (10)
آذر 1392 (6)
آبان 1392 (2)
مهر 1392 (10)
شهریور 1392 (31)
مرداد 1392 (15)
تقویم
مهر 1395
ش
ی
د
س
چ
پ
ج
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
جستجو
آمار : 13514 بازدید
Powered by Blogsky
کسان گویندکه زین در سر بتابان مرا کو سر که زین در سر بتابم